لرزش زلزله از سرما
حتما تا حالا پیش اومده توی روزهای اول پاییز، صبح زود، وقتی که هوا سردِ و تازه داره روشن میشه، بخاطر سرما و شاید لرز، از خواب بیدار بشی! کیف میده وقتی پتو رو قشنگ میکِشی تا زیر چونههات بالا و خودت رو جمع میکنی و یه چُرتِ مَشتی میزنی. یا ازین کارها نمیکنی و از ترس سرماخوردگی اول پاییز، وقتی که میبینی جوابگو نیست بلند میشی بخاری و شوفاژ رو یا روشن میکنی و یا اینکه درجهاش رو زیاد میکنی.
آخ چه حالی میده وقتی از توی رختخواب گرم و نرم بلند میشی و میری یه دوش آب گرم میگیری و شیشه و آینهی توی حموم بخار میگیره. بعدش همینجوری که با حوله به جون موهات میافتی تا خشکشون کنی، میری توی آشپزخونه یه چایی تازهدَم میریزی و میری پای پنجره. نگاه میکنی به گنجشکهای روی درخت که هِی از این شاخه به اون شاخه بالا و پایین میپَرَن.
همهی اینا به کنار، کِیفش وقتی بیشتر میشه که یه همصحبت و همراه هم داشته باشی. و یا اینکه خیالت راحت باشه که اعضای خانوادهات پیشِت هستند و همهچیز سرجاش هست.
امروز صبح، که روزی از روزهای آخر تابستونه، این لرزش از سرما رو احساس کردم و همهی این مراحل رو طی کردم تا رسید به وقتی که حوله رو توی ایوان بزارم. خرابیها و خاکیهایی که بخاطر عملیات عمرانی شهرداری انجام شده بود، بی اختیار منو یاد خرابیهای زلزله انداخت. شباهتی نداشت ولی همهی این کیف رو کوفتم کرد. آخه یه جایی روی زمین، توی همین خاک، عدهای این چیزها رو ندارن. یا اعضای خانوادهشون رو از دست دادن و یا اینکه سرپناهی براشون نمونده و یا هردو رو از دست دادند…
نتیجهگیری: برداشت آزاد.
aliee bod meci
masoud said this on سپتامبر 12, 2012 در 8:39 ق.ظ. |
[…] bloggers including Tohirow say [fa] that East Azarbaijan's earthquake survivors are now battling bitterly cold weather […]
Iran: Quake Survivors Battle Cold · Global Voices said this on سپتامبر 14, 2012 در 7:04 ق.ظ. |
چقدر حسِ آشنا و دلنشین بود و چقدر حالم کردم و چقدر خورد تو ذوقم تهش و حالم گرفته شد. امیدوارم هیچوقت هیچ کس بی پناه نشه
جوجه تیغی said this on اکتبر 6, 2012 در 9:46 ب.ظ. |